در كتابي كه اخيرا از سوي مركز پژوهش و اسناد رياست جمهوري تحت عنوان «تجلي هويت ايراني در نيويورك» منتشر شده است، از حضور رئيس جمهور در نيويورك به عنوان «فتح الفتوح» ياد شده و «فراتر از ابعاد نبرد فيزيكي ايرانيان در فتح فاو» قلمداد گرديده است. در اين نوشته حتي حضور رئيس جمهور در دانشگاه كلمبيا به مراتب دشوارتر از فتح فاو و نبردهاي حزب الله لبنان در مارون الراس پنداشته شده است. طبيعي است مقايسه حوادثي كه در اين سفر كه بنابر دعوت رسمي رئيس آمريكايي دانشگاه كلمبيا صورت پذيرفت با حماسههاي عظيمي كه رزمندگان اسلام در عظيم ترين نبرد تاريخي خود با دشمن بعثي در عمليات والفجر 8 آفريدند حكايت از كم اطلاعي تدوين كنندگان اين كتاب از چگونگي و ابعاد گوناگون آن حماسه جاويدان دارد.
پنداشتن آن كه در اين نبرد بياد ماندني «راهكارهاي علوم طبيعي و علوم نظامي بر علوم انساني و ساير پيچيدگيهاي غيرقابل پيش بيني غلبه داشته است» حكايت از آن دارد كه تدوين گران اين كتاب نه تنها از افتخار حضور موثر در حماسههاي 8 سال دفاع مقدس بيبهره بودهاند بلكه حتي زحمت مطاله عميق درباره چگونگي مسخر شدن زمين در عمليات آبي ـ خاكي والفجر 8 را به خود ندادهاند تا درك نمايند كه انتخاب منطقه عملياتي مثلث فاو و طرح ريزي اين عمليات و فداكاريهاي بينظير انجام شده از سوي رزمندگان شجاع اسلام و مقاومت 75 شبانه روزي آنان چگونه توانست بر تمام روياهاي صدام و پشتيبانان بينالمللي وي خط بطلان كشيده و راهي را براي پايان دادن توام با عزت و افتخار براي جنگ تحميلي پيش پاي ملت ايران بگذارد. شايد اين سخني كه در آن ايام بر زبانها جاري شده بود كه «فاو را خدا آزاد كرد» بتواند عظمت حماسه خلق شده در بهمن ماه سال 1364 را به تصوير بكشاند.
همچنين بايد به خاطر داشت كه امام خميني عبارت «فتح الفتوح» را براي غلبه رزمندگان اسلام بر پندارهاي مادي و ساز و كارهاي غيرالهي پس از انجام عمليات طريق القدس كه در 8 آذر سال 1360 منجر به فتح شهر بستان و رسيدن به مرزهاي بين المللي براي اولين بار پس از اشغال بخشي از سرزمينهاي كشور از سوي ارتش متجاوز شد به كار بردند.
بخشي از متن پيام امام خميني در آن تاريخ به اين شرح است:
«اتكا به مسلسل و تانك و غفلت از خداوند قادر و جنود الهي انسانها را به ورطه هلاكت و فضاحت ميكشاند. آنان كه رمز پيروزي را مجهز به جهاز شيطاني و ميگها و ميراژها ميدانند و ايمان به غيب و خداوند قادر را به حساب نميآورند و دم از پيروزي قادسيه ميزنند و رمز پيروزي قادسيه و مومنان صدر اسلام را باز نيافتهاند و قدرت ايمان و شهادت طلبي را نميفهمند بايد با شكست مفتضحانه روبرو شوند و گوشمالي الهي ببينند. اينان از پيروزي صدر اسلام كه پيروزي ايمان و خون بر شمشير و قواي جهنمي بود بايد عبرت بگيرند. مردم ايران و ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواي نظامي و غيرنظامي براي حفظ اسلام و كشور اسلامي و رسيدن به لقاالله دفاع ميكنند و فرق است بين اين عزيزان و آن گول خوردگان كه براي مقاصد پليد آمريكا و وابستگان آن به جنگ بر ضد اسلام و قرآن مجيد برخاستهاند. آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخارآفرين است روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادت طلبي اين عزيزان كه سربازان حقيقي ولي الله الاعظم ارواحنا فداه هستند و اين است فتح الفتوح. من به ملت بزرگ ايران و فرماندهان شجاع قبل از آنكه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريك بگويم وجود چنين رزمندگاني را كه در جبهه معنوي و صوري و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بيرون آمدهاند تبريك ميگويم. مبارك باد بر كشور عزيز ايران و ملت شريف رزمندگاني چنين قدرتمند و عاشقاني چنين محو جمال ازلي و سربازاني چنين دلباخته كه شهادت را آرزوي نهايي خود و جانبازي در راه محبوب را آرمان اصيل خويش ميدانند. افتخار بر رزمندگاني كه جبهههاي نبرد را با مناجات خويش و راز و نياز با محبوب خود عطرآگين نمودند. فخرو عظمت بر جوانان عزيزي كه در راهي قدم برداشته و پاسداري از مكتبي ميكنند كه شكست ناپذير و سر تا پا پيروزي است».
با نگاهي به سخنان امام و تاملي بر تك تك نبردهاي انجام گرفته در دوران جنگ تحميلي مشخص ميشود كه دو عامل اساسي باعث ظهور حماسههايي ماندگار و ناكام گذاشتن دشمن در رسيدن به اهدافش شده است. اول اتكال و اعتماد بر خداوند بزرگ و تبديل جبههها به يك دانشگاه بزرگ معنوي كه در آن رزمندگان اسلام يك شبه راه صد ساله عارفان بزرگ را طي كردهاند و دوم برنامه ريزي و ابتكار عمل و مطالعه عميق و وسيع برروي طرز تفكر استراتژي عملياتي و نحوه گسترش و آرايش دشمن و آنگاه يافتن بهترين راهكارها براي غلبه بر دشمن با شور و مشورت فراوان با دست اندركاران و خبرگان جنگ ديده و در نهايت اميد به نصرت الهي و فراموش كردن خود و انتساب همه پيروزيها و موفقيتها به خداوند بزرگ.
همچنين حضور در دانشگاه كلمبيا را دشوارتر از نبردهاي حزبالله در مارون الراس دانستن نياز به مطالعه بيشتري در مورد مقاومت بينظير حزبالله لبنان در برابر ارتش پرقدرت رژيم صهيونيستي كه در حين جنگ 33 روزه به شدت از سوي آمريكا پشتيباني نظامي و رواني و سياسي ميشد، دارد كه در اين نوشته كوتاه مجال پرداختن به آن نيست.
اميد آن كه در نوشتهها و گفتهها خودستايي جاي خود را به تواضع در برابر ملت و حركت دولتمردان براي استفاده از ظرفيتهاي ملي جهت پيشرفت سريع كشور اسلامي در دنياي پررقابت امروز بدهد.